جدول جو
جدول جو

معنی ناشکر شدن - جستجوی لغت در جدول جو

ناشکر شدن(طَ رَ گَ دی دَ)
کفران ورزیدن. ناسپاس شدن. رجوع به ناشکر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صِعَ کَ دَ)
مجبور شدن. ناگزیر شدن. لاعلاج شدن. (ناظم الاطباء). درماندن. اضطرار
لغت نامه دهخدا
(طَ کَ دَ)
ناسورگشتن. در تداول، به دو لخت شدن جراحت یا قرحه به علت سوده شدن به جامه یا جز آن. به واسطۀ سوده شدن به خون افتادن جراحت و قرحه. (یادداشت مؤلف) ، چرکین شدن ریش. رجوع به ناسور شود: و اندر این مدت جزوی دیگر که درست باشد از شش سوخته شود و ریش فراخترگردد و باشد که ناسور گردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(طَ مَ مَ دَ)
در تداول، بسختی مجروح شدن. بشدت صدمه دیدن. بر اثرضربه یا جراحتی از کار افتادن عضوی از اعضای بدن
لغت نامه دهخدا
(طَ چَ / چِ کَ دَ)
نازک شدن گوشت، ترد و زودپز شدن آن بعلاج، مانند در برف و یخ نهادن یا در ماست و امثال آن خوابانیدن آن یا برگ انجیر یا انجیر نارس در دیگ گوشت کردن یا پاشیدن گرد انجیر خام خشکانیده بر آن، و امثال آن. (یادداشت مؤلف). لغومه. (تاج المصادر بیهقی). و نیز رجوع به نازک شود
لغت نامه دهخدا
(طُ مَ / مِ تَ)
نگریستن. نگاه کردن. نظر کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به ناظر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناسور شدن
تصویر ناسور شدن
جراحتی که به خون بیفتد، چرکین شدن، ریش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکار شدن
تصویر ناکار شدن
بسختی مجروح و صدمه دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک شدن
تصویر نازک شدن
ترد و زود پز شدن گوشت و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار